افق
product-details

حریم عشق نشر شقایق

نویسنده: رویا خسرو نجدی انتشارات شقایق

کدکالا: 10832
بازدید: 852 بار
وضعیت: بزودی
مجموعه اصلی: داستان و رمان
زیرمجموعه: ادبیات و داستانی

گزیده‌ای از کتاب حریم عشق نشر شقایق... امروز هیجان انگیز ترین روز زندگی ام بود هیچ گاه فکر نمی کردم بار دیگر او را ببینم گرچه هفت روز انتظار خسته و کلافه ام کرده بود ولی امید به دیدارش کسالت و خستگی را از وجودم پاک می‌کرد و حتی به زندگی امیدوار می نمود او آمد اما با لباس دیگر چهره‌اش در اولین لحظات نا آشنا می نمود ولی لبخند زیبایش او را همان آشنایی قبلی معرفی می‌کرد به محض دیدنش جلو رفتم بارها نزد خود این صحنه را تجسم نموده و بر خوردم را تمرین کرده بودم با این حال مطمئن هستم که باز چهره ام مرا بینهایت دستپاچه نشان می‌داد و صدایم از شدت هیجان می لرزید سلام کردم نگاهش طور خاصی بود گویا برایش آشنا بودم ولی صدایش پر از تردید بود ...سلام امیدوارم حالتون خوب باشه و مصدومیت تون بهبود پیدا کرده باشه آه... شناختمتون بله من هفته قبل... خاطرتون که هست موقع باز کردن در ماشین به علت عجله زیاد متوجه شما نشدم و این بی دقتی باعث شد در به پای شما بخوره و صدمه ببینید صدمه شوخی می‌کنید من که همون موقع هم عرض کردم چیز مهمی نیست بلکه فرمودید ولی من بازم نگران بودم خندید و گفت نگرانی شما بیهوده بوده و همانطور که میبینید من در سلامت کامل به سر می‌برم برخورد با رهگذران باعث شد به خاطر بیاورم درست در وسط پیاده رو ایستاده ایم با چهره‌ای خجالت زده گفتم اگه اشکالی نداره بقیه صحبت رو توی ماشین ادامه بدیم اینجا نمیشه صحبت کرد چون ظاهراً سد معبر کردیم ولی من فکر نمی کنم مسیر هامون یکی باشه خوب از نظر من اشکالی نداره ولی... تمنا می کنم تعارف نفرمایید چند لحظه بعد او در اتومبیل من بود حتی خودم هم نفهمیدم چگونه اتفاق افتاد از خوشحالی سر از پا نمی شناختم بلافاصله حرکت کرد برای آنکه سر صحبت را باز کرده باشم و سکوت را بشکنم پخش ماشین را روشن کردم و گفتم صدای موسیقی که شما را اذیت نمیکنه نه برعکس من به موسیقی علاقه دارم چه جالب درست مثل من بار دیگر سکوت کرد و من نمی دانستم این بار چطور شروع کنم به ناچار پرسیدم نفرمودید از کدوم طرف باید برم از هر مسیری که به مقصد خودتون میرسه منم سر همین خیابون زحمت رو کم می کنم زحمت کدومه خانم اگر افتخار بدید می خواستم شما را به مقصد برسونم آخه مسیر من خیلی طولانیه میترسم بنزین ماشین شما ته بکشه در حال حاضر باک‌ ماشین پره چهل لیتر بنزین دارم اگر هم کم اومد از پمپ بنزینهای سر راه استفاده می‌کنیم مگه گیر نمیاد در آیینه نگاهش کردم خندید و گفت نه در محله ما همه درشکه سواری می کنن اون که نیازی به بنزین نداره با کاه و یونجه راه میره مسئله ای نیست تجربه سوخت جدید به گمونم برای ماشین ما هم شیرین باشه حالا میتونم خواهش کنم مسیر تون رو بفرمایید خودتون خواستید ها... پس فعلاً تا میدان گلها تشریف ببرید فعلاً یعنی بعد از آن هم امیدوار باشم که در خدمتتون هستم گفتم که مسیرم طولانیه هرچه طولانی تر بهتر چرا می‌خواستم بگویم برای آنکه بیشتر از مصاحبت شما فیض ببرم ولی نتوانستم و تنها به لبخندی بسنده کردم در همان حال پرسید شما چه کاره هستید با وجودی که از سوالش جا خورده بودم ولی خیلی خوشحال شدم چون به هرحال زحمت آغاز بحث را برایم کم کرده بود پاسخ دادم شما چی فکر میکنید پزشک هستید پزشک نه چطور چنین فکری کردید اشاره‌ای به بدنه ماشین کرد و گفت به خاطر این... خیلی گرون قیمته نه شاید... شما دوست داشتید مصاحبه تون یه پزشک باشه خندید از همان خنده های خاص که در اولین نظر توجهم را جلب نموده بود در حین خنده گفت نه برای من چه فرقی میکنه پس اجازه بدید خودم بگم من کارمند هستم که اینطور پس این ماشین باید متعلق به رئیس شما باشه تصورش را بکنید اگر الان آقای رئیس شما را با این ماشین ببینه فردا صبح شرکت چه بلوایی بر پا میشه این مرتبه من از حرفش به خنده افتادم و با صدای بلند خندیدم ابروانش را در هم کشید اخم هم به اندازه خنده در صورتش برازنده بود با لحنی پشیمان سوال کردم ناراحت شدید با وجودی که پاسخش منفی بود اما لحنش چیز دیگری می گفت لذا بار دیگر گفتم منو ببخشید میدونید شما خیلی جالب حرف می‌زنید جالب یا مسخره از تحکم کلامش دانستم که حدسم درست بوده و عصبانی است عصبانی تر از آنچه تصورش را کرده بودم برای همین هم دلجویانه ادامه داد من... من اصلاً منظوری نداشتم سکوت کرده از پنجره به بیرون خیره شد نمی خواستم چیزی بگویم میترسیدم ناراحتی او را تجدید نمایم در آن لحظه خود را به خاطر برخورد نامناسب سرزنش می کردم حتی هنوز هم از حرف های بی ملاحظه ای که زدم عصبانی هستم چون با این اعمال و گفتار مسخره چندین مرتبه موجود زودرنجی چون او را از خود رنجاندم
نویسنده: رویا خسرونجدی 
بانک کتاب بیستک خرید آنلاین کتاب حریم عشق نشر شقایق از سری کتابهای روانشناسی به شما علاقه مندان پیشنهاد می کند
گاهی اوقات تجربه‌ی یک بار خرید از بانک کتابی با مزایای ویژه می‌تواند مسبب عادت همیشگی برای سایر خریدهای اینترنتی شود. حال اگر افراد مراجعه‌کننده بدانند که بعد از ارسال سفارش کتاب حتی از نوع کمیاب‌ترین آن به بانک کتاب بیستک، در کمترین مدت، سفارشات را درِ منزل تحویل می‌گیرند، بی‌شک در ادامه‌ی راه خرید خود، بانک کتاب بیستک را به فراموشی نخواهند سپرد.