افق
product-details

بابک خرمدین نشر آتیسا

نویسنده: سعید نفیسی انتشارات آتیسا

کدکالا: 11799
بازدید: 1,790 بار
وضعیت: موجود نیست
مجموعه اصلی: داستان و رمان
زیرمجموعه: ادبیات و داستانی

عنوان: خرید کتاب بابک خرمدین انتشارات آتیسا
کتاب بابک خرمدین از مجموعه کتاب های انتشارات آتیسا می باشد. در بخش ابتدایی کتاب آمده است: در زمستان ۱۳۱۲ ه و بهار همان سال ۵ مقاله در سال‌های اول و دوم مجله شهر از شماره ۹ سال نخست به بعد درباره ی بابک و خرم دینان انتشار دادم. این سلسله مقالات نخستین گام هایی بود که در ایجاد حس پرستش پهلوانان دوره اسلامی تاریخ ایران برمی‌داشتند و تا امروز دنباله آن را رها نکرده ام و تا هستم رها نخواهم کرد. همین فخر مرا بس که ۲۰ سال است اوقات را در این راه می گذرانم و راه را بر جوانان برومند بزرگواری گشوده ام که این روزا در همین زمینه کار می‌کنند. در این ۲۰ سالی که از انتشارات آن مقالات گذشته است بازهم مطالب تازه درباره این رادمرد دلیر آذربایجانی به دست آورده بودم که جا دارد همه ایرانیان او را از زمره بزرگترین مردان دیار خوشیتنش بدانند وانگهی آن مقالات نایاب شده بود و مکرراً زنان و مردان جوان و شورمند غیور این روزگار که من هرگز خویشتن را از ایشان جدا نگرفته‌ام خواستار آن مقالات شدند و درباره برخی از مندرجات آن توضیح خواستند. جای آن داشت که این بحث را نو کنم و بر آنچه پیش از این نوشته بودم بیفزایم و در کتابی جداگانه به دست این فرزندان برومند گرامی ایران بدهم. شادم که این کار بدین گونه که می‌بینید به پایان رسید و از تار و پود هایی در این اوراق گذاشتم که همواره در راه ایران بزرگ جاودانی تپیده است. این اوراق را هم با همان شور و تپش های همیشگی به فرزندان جوان ایران می سپارم و از ایزد دادآفرین دانش پرور جانبخش رستگاری و کامرانی و کام بخشی ایشان را آرزومندم. در پایان سخنان از همکار دانشمند نامی پروفسور ولادیمیر مینورسکی که به من اجازه داده از ترجمه یکی از مقالات وی را در این اوراق جای دهم. و از آقای منوچهر امیری دوست جوان دانشمند پاک نهادم که در ترجمه این مقاله در میان گرفتاری های بسیار که داشتم با کمال گشاده رویی مرا یاری کرد سپاس فراوان دارم. مردان بزرگ چه حاجت دارند که ما از پدر و مادر و خاندانشان باخبر باشیم یگانه چیزی که ما از ایشان می خواهیم این است که از کارشان مردم را آگاه کنیم به همین جهت اگر از اصل و نسب بابک خرمدین آگاهی درستی به ما نرسیده است چیزی از مقام بلند وی نمی کاهد. تبری می گوید که بابک از تیره مزدک بود که به روزگار نوشین روان بیرون آمده بود. ابن الندیم در کتاب الفهرست گوید واقدبن عمرو تمیمی که اخبار بابک را گرد آورده گفته است که پدرش مردی از مردم مداین و روغن فروش بود. به مرزهای آذربایجان رفت و در دهی که بلال آباد نام داشت از روستای میمند جای گرفت و روغن در آوندی بر پشت می گرفت و در دیه های روستای میمند می گشت زنی اعور را دلباخته شده این مادر بابک بود با این زن چندی به حرام گرد می‌آمد. هنگامی با این زن از دیه بیرون رفته بود و ایشان تنها بودند و باده ای داشتند که می خوردند. گروهی از زنان دیگه بیرون آمدند و خواستن آب از سرچشمه‌ ای بردارند و به آهنگ نبطی زمزمه میکردن و به سرچشمه نزدیک شدن و چون ایشان را باهم دیدند بر ایشان تاختند. عبدالله پدر بابک گریخت و موی مادر بابک را کشیدن و به دهش بردند و رسوا کردند. واقد گوید که این روغن فروش نزد پدر این زن رفت و پدر آن دختر را به زنی به وی داد و بابک ازو زاد. در یکی از سفرها که عبدالله به کوه سبلان رفته بود کسی از پشت سر به او حمله برد و وی را زخم زد. عبدالله هم بر او زخمی زد اما کشته شد و آن کس که وی را زخم زده بود نیز پس از چندی مرد. پس از مرگ وی مادر بابک کودکان مردم را شیر می داد و مزد میستاند. تا اینکه بابت ده ساله شد. گویند روزی مادر بابک بیرون رفت در پی او گشت. بابک در آن زمان گاوهای مردم را می چراند مادرش وی را زیر درخت یافت که خفته و برهنه بود و از زیر هر مویی از سینه و سرش خون بیرون ریخته بود و چون بابک بیدار شد و برخاست دیگر خونی ندید. دانست که به زودی کار پسرش بالا می گیرد. نیز واقد گوید بابک در خدمت شبل بن منقی ازدی در دهی بالای کوهی بود و چهار پایانش را نگاه می داشت و از غلامانش تبور زدن آموخت. پس از آنجا به تبریز از اعمال آذربایجان رفت. و دوسال نزد محمدبن رواد ازدی بود‌. سپس نزدیک مادر بازگشت و نزد وی ماند و در این هنگام ۱۸ ساله بود همچنین واقد بن عمرو گوید در کوههای بذ و در کوهستان نزدیک آنجا دو مرد بودند. از کافران راهزن و مال دار که بر سر پیشوایی گروهی از خرمیان که در کوههای بذ هستند با یکدیگر زد و خورد داشتند. یکی از آن دو را جاویدان پسر شهرک نام بود و دیگری تنها به کینه ابو عمر آن معروف بود این دو تن تابستان ها با یکدیگر می‌جنگیدند چون زمستانی فرا می‌رسید و برف در میانشان هایل می شد در نتیجه دست از جنگ برمی داشتند جاویدان که استاد بابک بود با دو هزار گوسفند از شهر خود بیرون آمد و آهنگ زنجان از شهرهای مرز قزوین داشت. بدان شهر رفت گوسفندان را فروخت و چون نمی خواست به کوهستان بذ بازگردد. در دیه میمند  برف و تاریکی شب در گرفتنش و به دیه جلال آباد رفت و بزرگ آن دیه از او خواست که به خانه‌ی او فرود آید ولی چون در باره وی تخفیفی راوا داشت جاویدان به خانه مادر بابک رفت و با آنکه در سختی و پیچیدگی می‌زیست او را پذیرفت و مادر بابک برخاست که آتش افروزد زیرا که به جز آن توانایی دیگر نداشت و بابک به خدمت غلامان و چهارپایان او برخاست و آب آورد. جاویدان بابک را فرستاد که خوراکی و آشامیدنی و علوفه‌ای بخرد و چون باز آمد با او سخن گفتن گرفت و وی را با این همه دشواری و سختی زندگی دان یافت و دید با آن که زبانش می گیرد زبان ایران را خوب می داند و مردی هوشیار و زیرک است.
بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت میکند. بانک کتاب بیستک امکان خرید اینترنتی کتاب‌های مختلف را با ۲۰ تا ۵۰ درصد تخفیف و ارسال رایگان فراهم می‌سازد. معمولا هیچ گزینه‌ای در کنار کیفیت کالای اجناس یک فروشگاه به جز تخفیف، نمی‌تواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد؛ به‌خصوص اگر این تخفیف مربوط به فعالیت خرید و فروش کتاب‌های کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این ماه‌های پایانی سال برای بچه‌های کنکوری است. در چنین وضعیتی نقش پُررنگ بانک کتاب‌هایی همچون بانک کتاب بیستک، بسیار نمایان می‌شود. بانک کتاب بیستک با تخفیف‌های فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانش‌آموزان و کنکوری‌های عزیز در شرایط ویژه‌ی روزهای پایانی پاییز، زمستان خوبی را برای دانش‌آموزان عزیز رقم زده است.