وقتی پدربزرگت برای تولدت یک جعبه ابزار به تو می‌دهد، با آن چه کار می‌کنی؟

تو برای عروسک‌هایت یک خانه‌ می‌خواستی، اما حالا پدربزرگ به تو یک جعبه ابزار هدیه می‌دهد؛ حالاچه‌کار می‌کنی؟؟؟
خوب! شاید فرستادنِ جعبه به سیاره‌ی دیگر یا دادنش به یک دایناسور تی‌رکس ایده‌ی خوبی نباشد، اما شاید با کمی صبر و دقت، با این جعبه ابزار بتوانی استعداد خودت را شکوفا کنی و حتی با راهنمایی‌های پدربزرگ به خانه‌ی عروسکی که می‌خواستی هم برسی.
این کتاب بسیار هوشمندانه به موضوع مهربانی، سخت‌کوشی و جامعه می‌پردازد.
درباره‌ی نویسنده:
جِیمی دینیهن آموزگار و نویسنده‌ی کتاب‌های کودک است که با همسر و دو فرزندش در شهر سافیلید زندگی می‌کند. «وقتی مادربزرگ به تو نهال لیمو هدیه می‌دهد» اولین کتاب اوست که با استقبال گسترده‌ای از سوی مخاطبان و منتقدان مواجه شد.
درباره‌ی تصویرگر:
لورایان روچا تصویرسازی و انیمشین خوانده است و در استودیو معتبر لوکاس‌فیلم کار می‌کند که فیلم‌هایی مانند ایندینا جونز و مرد آهنی را ساخته‌اند. لوریان با همسر و دخترش در سانلاندرو زندگی می‌کند.

کارشناسان می‌گویند:
اسکول لایبری ژورنال در این کتاب، پسری برای تولدش، یک خانه برای عروسک‌هایش می‌خواهد. اما او از پدربزرگش یک هدیه‌ی عجیب‌وغریب دریافت می‌کند،یک جعبه ابزار. او از گرفتن این هدیه ذوق‌ وشوق نمی‌کند و به راه‌حل‌های عجیب برای ازبین‌بردن و نابودی جعبه ابزار فکر می‌کند اما به این نتیجه می‌رسد شاید هم این هدیه مفید باشد. ما با متنی موجز و تصویرهای رنگارنگ با پسر داستان همراه می‌شویم، ما شاهد کشف ابزارالآت و خلاقیت او می‌شویم و می‌بینیم که مهر و ارادت او نسبت به پدربزرگ ماهرش بیشتر می‌شود. عاقبت آنها با کمک یکدیگر یک خانه‌ی عروسکی می‌سازنند. تمامی اهالی محله، از هر قوم و نژادی، به طرح اولیه پسربچه علاقه‌مند می‌شوند. قطعا و حتما پیشنهاد می‌کنم که این کتاب را بخوانند و لذت ببرید.
خوانندگان می‌گویند:
1) ما خیلی کتاب «وقتی مادربزرگ به تو درخت لیمو هدیه می‌دهد» را دوست داشتیم. این کتاب را هم خیلی‌زود خریدیم و به‌نظرم به همان اندازه کتاب موثر، مفید و آموزنده‌ست. این کتاب برای کودکان درس‌های خوبی دارد، خلاقیت را ارج می‌دهد و با تصاویر گیرایی که دارد توجه کودکان را به جزئیات کتاب جلب می‌کند.
2) وقتی برای اولین بار کتاب را با پسرم تمام می‌کردیم بلند فریاد داد زدم عجب کتاب قشنگی! چه پیام خوبی داشت! بعد دوتایی با هم بیرون رفتیم و قدم زدیم و ساعت‌ها درباره‌ی کتاب صحبت کردیم.
3) فرزندان من خیلی مشتاق بودند تا در ایمیل‌ها نشانی از جلد دوم این کتاب باشد و اصلا هم ناامید و خسته نمی‌شدند، چراکه از این کتاب‌ها خیلی چیز یاد می‌گیرند و می‌توانند ساعت‌ها به تصاویر کتاب نگاه کنند.