افق
product-details

موریگان کرو و بازار مخوف پرتقال

کتاب موریگان کرو و بازار مخوف انتشارات پرتقال

کدکالا: 3503
بازدید: 971 بار
وضعیت: موجود نیست
مجموعه اصلی: انتشارات پرتقال
زیرمجموعه: کودک و نوجوان پرتقال

عنوان: خرید کتاب موریگان کرو و بازار مخوف انتشارات پرتقال
 کتاب موریگان کرو و بازار مخوف از مجموعه کتاب های انتشارات پرتقال می باشد که در بخش ابتدایی کتاب این چنین آمده است. فصل ۱. لیفارسای بال دار. شب آخر زمستان یکم. موریگان کرو از ریل چتری پایین پرید دندان‌هایش به هم می خورد و دستهایش دور چتر برزنتی اش یخ بسته بود. باد مثل شلاق به موهایش زده و بدجور آشفته کرده بود. نهایت سعی اش را کرد تا مویش را مرتب کند و همزمان بدو بدو رفت تا از پشتیبانش که چند متر از آن جلو زده بود و با شتاب در خیابان اصلی و شلوغ و محله بوهمی پیش میرفت جا نماند. موریگان صدایش زد صبر کن. و با زور و فشار از میان یک گله زن که پیراهن های ساتن و شنل های مخملی باشکوه به تن داشتند گذشت. ژوپیتر یواش تر برو. ژوپیتر نورث رویش را برگرداند اما از حرکت نایستاد نمیتونم یواش تر برم موگ. از دست من خارجه برسون خودت رو. و با کله دوید و سط انبوه عابرین پیاده و گاری و کالسکه های اسبی و در رشکه‌های موتوردار و دوباره غیبش زد. موریگان تند تند دنبالش رفت و به ابری از دود لاجوردی رنگ با بوی شیرین و حال خراب کن برخورد که زنی با سر انگشت های آبی و یک لیوان نوشیدنی در دستش مستقیم توی صورت او فوت کرده بود. موریگان سرفه کرد و با دست دود را کنار زد. اه گندش بزنن. برای یک لحظه پشت غبار دود ژوپیتر را گم کرد اما بعد چشمش خورد به نوک کله سر خشک میان جمعیت بالا و پایین می شد دوید تا به او برسد. پشت سرش صدای جیغ زن انگشت آبی را شنید بچه عزیزم نگاه کن.... یه بچه اون هم اینجا توی بوهمیا وحشتناکه. نگران نباش عزیزم احتمالا بخشی از یه نمایشه. اوه البته چه نوآورانه. موریگان دلش می خواست لحظه ای بایستاد و نگاهی به دور و بر بیندازد. تا قبل از آن هیچ وقت آن قسمت از نورمور را ندیده بود. اگر از گم کردن ژوپیتر توی جمعیت نمی‌ترسید با دیدن خیابانهای پهنی که دو طرف شان پر بود از تالار و تماشاخانه و سالن کنسرت و کپه کپه چراغ های روشن و نئونی ذوق میکرد. مردم با لباسهای پلوخوریشان از داخل کالسکه ها بیرون ریختن و از درهای تماشاخانه بزرگ داخل راهنمایی شدند. جار زن ها داد می زدند و آواز می خواندند و مشتری ها را به قهوه خانه های پر جنجال دعوت می کردند. بعضی رستوران ها از بس مشتری داشتند که میز هایشان تا پیاده رو هم کشیده شده و تمام صندلی هایشان پر بود حتی در آن شب یخبندان آخرین شب زمستان. موریگان بالاخره خودش را رساند ژوپیتر که دم شلوغ ترین و زیباترین ساختمان خیابان منتظرش ایستاده بود. ساختمان درخشانی از جنس مرمر سفید و طلا که به‌نظر موریگان هم به کلیسای جامع شبیه بود و هم به کیک عروسی. بر تابلوهای روشن سر درش نوشته بود... تالار موسیقی دلیفان نو تقدیم میکند جی جی گرند و ۵ فقیرزاده.بانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب‌ کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم مي‌سازد. معمولا هيچ گزينه‌اي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نمي‌تواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ به‌خصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتاب‌کمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماه‌هاي پاياني سال براي بچه‌هاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتاب‌هايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان مي‌شود. بانک کتاب بيستک با تخفيف‌هاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانش‌آموزان و کنکوري‌هاي عزيز شرايط ويژه‌رقم زده است.