افق
product-details

تیغ و تار و پود نشر ثالث

نویسنده لیلی گلستان انتشارات ثالث

کدکالا: 6402
بازدید: 920 بار
وضعیت: بزودی
مجموعه اصلی: داستان و رمان
زیرمجموعه: هنر

سلف سرویس عصر روز چهاردهم آذر ماه ۱۳۸۸ تمام شد بازمانده فیزیکی سلف سرویس هشت قالی پاره پاره است قالی هایی که گل های شان را از دست داده اند مثل اجسادی برجای مانده از کار ساری سخت مثل بدن هایی که اعضای شان را از دست داده باشند نمود عینی خسارت دیدن اما نه می‌شود جور دیگر هم دیدید شاید اینها نمود سنت‌هایی باشند که در زمانه دویدن و دویدن و سرکوهی نرسیدن به آرامی اما بی رحمانه در حال فراموش شدن سنت‌هایی که مثل بیشتر سنت ها چیزهای خوب هم دارند اما در گردباد زمانه با بدی هایشان از یاد می‌روند شاید هم برای همین بود که جوانترها بهتر می بریدند با لذت و با ابتکار و باز هم داستان کهنه تعارض این و آن مسن ترها با شگفتی نگاه می کنند درک نمی کنند می‌پرسند چطور دلشان می آید اما دست آخر باید خودشان هم دست به کار شوند مشمول جماعت انتخاب کننده گل قالی می‌شوند مشغول هنر بریدن تازه وقت بریدن است که میشود فهمید خیلی هم سخت نیست کویری ها مجبورند شتر راه‌آهن با همه صبوری و بزرگی و نجابتش نهر کنند برای خوردن گوشت بریدن گل قالی که قابلی ندارد وقت بریدن است که شاید و به سیری ناپذیر و بدون جانشین ما برای تماشای خشونت یادمان می آید ولی اخبار نگاه کردن سر وقت تماشای باتو نخوردن و باطن زدن و نتنج یا تغییر فیلم‌ها و سریال‌های دزد و پلیس هایی که توی صفحه تلویزیون دنبال هم می کنند تام و جری های جدی تر و از این قبیل خیلی فرقی با بریدن ندارد این هنر هم آینه خوبی می تواند باشد روبروی ما همین جور بی سر و صدا هم داریم می بریم باز هم میشود جور دیگر دید قالی‌ها بافته می شوند با زحمت بارنج با رنگ و زیرپا فراموش می شوند یا اینکه آنها هم بدل به اعدادی می‌شوند محض مقایسه و چشم و هم چشمی به هر حال حالا گل های قالی ها از قالی جدا شده‌اند اما حتماً جای دیگری آرام گرفته‌اند بعضی‌هایشان شاید در قابی شیشه‌ای آویزان به دیواری باشند یا بعضی ها روی پیشانی یا روی میزیم اعضای بدن دیگری هستند که به کالبدی دیگر پیوند خورده و حیاتی دوباره پیدا کرده‌اند لابد به تابلوی کوچکی از یک تابلوی بزرگ تبدیل شده‌اند هر چه هست جایی دیده می‌شوند و باز لابد نه جایی زیرپا آن طور که قبلاً بوده اند شاید بازماندگان سلف سرویس تنها قالی هایی باشند که انسان امروز را هر وقت هم که سر به هوا و گرفتار و درمانده و هیجان زده باشد برای لحظه به ایستادن و نگاه کردن هنری وادارد که همیشه زیر پایش بوده است حالا سر به زیر در تاریخ سیزدهم آذرماه ۱۳۸۸ در نگارخانه طراحان آزاد نمایشگاهی به نام سلف سرویس از یک اتفاق برگزار شد تعدادی قالیچه قدیمی نخ نما با طراحی های زیبا و خوشرنگ کوه نقارخانه گسترده شده و تعدادی قیچی بزرگ و تیغ موکت بری در گوشه‌های مختلف گذاشته شده بود تا هر کس هر بخش از این قالیچه ها را که می‌خواهد قیچی کند و با خود به خانه ببرد بخش های بریده شده در پاکتهای از پیش آماده گذاشته می‌شد و به دست مجری کار سپرده می‌شد تا آن را با خود به خانه ببرد روی پاکت‌های این نوشته از جمهوری افلاطون چاپ شده بود می گویند روزی لنتیکونوس پسر از بندر به روز بر می‌گشت هنگام عبور از دیوار شمالی شهر در میدان اعدام چند جسد افتاده دید خاص نزدیک شود آنها را تماشا کند ولی در همان حال احساس مخالف به روی آورد و او را از این کار باز داشت با دست چشمهای خود را بست و چندی با خود در کشمکش بود سرانجام میل تماشا بر او غالب آمد در این هنگام چشم‌ها را گشود و به سوی کشتگان دوید و فریاد کشید چشمان تیره روز من تا می‌توانیم از این منظره زیبا لذت ببرید
گفتگوی لیلی گلستان و ندا رضوی پور
بانک کتاب بیستک خرید آنلاین کتاب هنری تیغ و تار و پود نشر ثالث را به شما توصیه می‌کند