افق
product-details

فصل نان نشر چشمه

نویسنده: علی اشرف درویشیان انتشارات چشمه

کدکالا: 10801
بازدید: 648 بار
وضعیت: بزودی
مجموعه اصلی: داستان و رمان
زیرمجموعه: ادبیات و داستانی

عنوان: خرید کتاب فصل نان انتشارات چشمه
کتاب فصل نان از مجموعه کتاب‌های انتشارات چشمه می باشد. در بخش ابتدایی کتاب آمده است: آقای مدیر که کارنامه مان را داد من به طرف خانه دویدم همانطور که سرم پایین بود ناگهان تو شکم مردی خوردم که طبقی خالی روی سرش بود مرد ناله ای کرد و فحش داد سر کل مگر می بری ننه سگ. کارنامه از دستم توی خاکا افتاد با عجله برش داشتم دوان دوان به خانه آمدم ننه به خانه های مردم برای رختشویی رفته بود ظهر که شد با دستانی قرمز و نازکش آمد خسته بود چشم‌هایش تب دار و خواب آلود بود پشیمان شدم که نشان بدهم برای شب گذاشتم. شب که بابام اومد تو اتاق را پر از بوی پا و بوی ترشیده نان خمیر کرد همیشه نان خمیر می‌خرید تا ته دلمان را بگیرد ۴ تا خیال زرد بزرگ هم خریده بود نشستیم پای سفره ننه خیارها را پوست کند و چرخ چرخی برید و روی نان گذاشت نان و خیار خوردیم. بعد پوست خیارها را نمک زدیم و خوردیم بابام یواشکی طوری که ما نبینیم از پوست ها خورد بعد لقمه اش رو توی نمک زد و گفت یا مولام علی. رو کرد به من و گفت حضرت علی علیه السلام همیشه نان و نمک میخورد. ننه گفت قربانت بشم مولا جان. بابا گفت شکرن شکر ای کریم. نان که تمام شد بابا دستش را رو به سقف گرفت و با هم دعا خواندیم الهی شکر ای خدا برامان بساز روزیمان را بده نانمان را بده بابا را نکش ننه را نکشت قرضمان را بده ناخوشحال نکن ای خدا. فاطی خواهر کوچکم با پوست خیاری که در دست لاغر و کوچکش بود به سقف اشاره کرد و در حالی که تکه زبان می گرفت گفت ای خدا آبنبات هم بده استخوان هم بده. اصغر خندید و با چشم غره بابا ساکت شد اصغر کون خیار را از من قاپید بابا متوجه شد و به اصغر لب گزه کرد و گفت آرامت بگیره ساطور به شکم خورده. اصغر سست شد و من از فرصت استفاده کردم و کون خیار را آهسته از دستش در آوردم بابا به سفر اشاره کرد و به ننه گفت زیادش کن و ننه سفره را جمع کرد. بابا که آراغش را زد رفتم و کارنامه را آوردم دادم دستش باکور سوادی که داشت به زحمت توانست اسم خودم و خودش را پیدا کند نامش شریفعلیی شهرت زحمتکش فرزند سیفعلی اسم خودش را که خواند لب هایش را جمع کرده ابروهای پرپشتش را بالا ببرد مثل وقتی که کتاب دعا میخواد خوشش آمده بود دوباره خواند. فرزند سیفعلی و به ننه گفت ماشالا شده کلاس چار. اصغر سرش را پایین انداخته بود و جعبه ی کبریت خالی را در حاشیه گلیم حرکت می‌داد و صدای اتومبیل در می آورد کلاس دوم بود. شاید روزی شده بود که حرف نمیزد بابا اصغر گفت تو چه کردی تنبل. اصغر دستش لرزید ماشینش از جاده خارج شد و کبوتر روی گلیم را زیر گرفت بابا رو کرد به من و گفت فردا باید بری کار اصغر هم میره بلیت فروشی. ننه گفت علی کجا بره. بابا گفت می برم پیش حاجی رضا نفت فروش. ننه گفت ای هی بدبخت به خودمان هرچی پول داریم باید بدیم صابون بخریم تا بیرون و شلوارش و بشوریم. بابا گفت بیخودی ور نزن پس پارسال خوب بود شده بود مثل سگ سوزن خورده هی بدو ایلا خیلی بده اولاً در کون اسب آقا شمس. آخرش هرچی درآورد دادیم کلاش و پاره کرد. ننه گفت ثوابش چه همه دعاها که مردم میکردن هم برای خودمان خوب بود هم برای مرده هامان. بابا گفت راست میگی استغفرالله خدایا توبه ولی خوب قول دادم که تعطیلی ببرمش پیش حاجی رضا کار زیادی نداره می‌نشیند در دوکان و حساب و کتاب میکنه. ننه گفت من کارم نیز هر بلایی سرش میاری بیار. بابا اخم کرد و حرفی نزد دهن بابا که برای خمیازه باز شد ننه رختخواب انداخت رفتیم تو جا. اصغر سقلمه ای به پهلوم زد و آهسته گفت کون خیارهای فرداشب مال منه ها شکم دریده. گفتم مال تو باشه مار زرد موش مرده. دیگر حرفی نزدیم صدای خرخر بابام شد یک طیاره و به خوابم آمد....... دلم هوای خانه پریسا را داشت شبهای قدم به قدم در ذهنم پرسه میزدم از خیابان‌ها می گذشتم میرسیدم در خانه شان در را باز میکردم میرفتم تو می رفتم به اتاقی که برایشان دو غاب زده بودم اتاق بچه ها. با خودم می گفتم حالا کجاست کجا خوابیده در ذهنم پیدایش می‌کردم می ایستادم روی سرش و تماشایش می‌کردم حیفم می آمد به او دست بزنم. پریسا عصرها از میان زیرزمین تصنیف تازه ی دلکش را میخواند بس کن شکوه از جدایی ها بس کن.
بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت میکند. بانک کتاب بیستک امکان خرید اینترنتی کتاب‌های مختلف را با ۲۰ تا ۵۰ درصد تخفیف و ارسال رایگان فراهم می‌سازد. معمولا هیچ گزینه‌ای در کنار کیفیت کالای اجناس یک فروشگاه به جز تخفیف، نمی‌تواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد؛ به‌خصوص اگر این تخفیف مربوط به فعالیت خرید و فروش کتاب‌های کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این ماه‌های پایانی سال برای بچه‌های کنکوری است. در چنین وضعیتی نقش پُررنگ بانک کتاب‌هایی همچون بانک کتاب بیستک، بسیار نمایان می‌شود. بانک کتاب بیستک با تخفیف‌های فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانش‌آموزان و کنکوری‌های عزیز در شرایط ویژه‌ی روزهای پایانی پاییز، زمستان خوبی را برای دانش‌آموزان عزیز رقم زده است.