افق
product-details

خشم و هیاهو نشر آسو

نویسنده: ویلیام فاکنر و مترجم: محمد ثقفی انتشارات آسو

کدکالا: 11794
بازدید: 2,635 بار
وضعیت: موجود نیست
مجموعه اصلی: داستان و رمان
زیرمجموعه: ادبیات و داستانی

عنوان: خرید کتاب خشم و هیاهو انتشارات آسو
کتاب خشم و هیاهو از مجموعه کتاب های انتشارات آسو می باشد. در بخش ابتدایی کتاب آمده است: از لابه لای پیچک هائی که روی نرده ها گسترده شده بودند. ضربه‌زدن هایشان را تعقیب می‌کردم. به سمت جائی که پرچم نصب شده بود می رفتند و من شبیه داور خط نگهدار از کنار نرده حرکت می‌کردم. لاستر میان بوته ها و علف ها را جستجو می کرد. آنها پرچم را خارج کردند و آماده ضربه زدن شدن سپس پرچم را در پشت سر خود و جایی که تعبیه شده بود قرار دادند و به طرف میز رفتند و یکی پس از دیگری ضرباتی با توپ زدند آنها امتداد مسیر حرکت توپ را تعقیب می‌کردند و من کنار نرده ها در حرکت بودم. لاستر از بوته ها جدا شد و به کنار نرده ها آمد. همزمان با ایستادن آنها ما نیز توقف کردیم. از میان پیچک ها دیدم که لاستر لابه لای چمن‌ها را جستجو می‌کرد. ضربه زده شد بگیرش که اومد توپ جمع کن من نرده ها را گرفته بودم و به آنها نگاه می‌کرد که از علفزار می گذشتند و به دنبال توپ حرکت می‌کردند. لاستر گفت قیافه اینو ببین. ۳۳ سالته خجالت داره والا. این همه راه رو تا شهر رفتم که برات کیک بخرم باز اطوار در میاری به جای نق نق زدن بیا به من کمک کن ۲۵ سنتی ام رو پیدا کنیم. تا شاید بتونم امشب برم تئاتر. آن سوی علفزار همچنان ضربه‌ها نواخته میشد. من از نرده ها جدا شدم و به جایی که پرچم بود. رفتم پرچم بالای چمن های براق در اهتزاز بود. لاستر گفت تکون بخور اونجا رو دیدم دیگه توپی این سمتی نمیاد بیا بریم پایین کنار جوی آب تا قبل از کاکا سیاها ۲۵ سنتی رو پیدا کنیم. پرچم قرمز روی سبزه زار در نوسان بود که پرنده ای روی آن نشست و آن را خم کرد لاستر پرنده را دور کرد‌. پرچم همچنان روی چمن های براق در اهتزاز بود که من خود را به نرده ها رساندم. لاستر گفت خفه شو و اینقدر آه و ناله نکن. من که نمیتونم واردشون کنم برگرد میتونم اگر صداتو نبری از جشن تولدی که مادر بزرگ میخواد برات بگیره هم خبری نیست. اگه این نک و نال رو تموم نکنی میدونی چیکار می کنم. کل اون کیک رو با شمع هاش میخورم. همه اون ۳۳ تا شمع را قورت میدم. بجنب بریم پایین آبراه من باید ۲۵ سنتی ام رو پیدا کنم. شاید یکی از این توپ‌ها رو هم پیدا کنیم. خودش ایناهاش یه خورده بالاتر از راه دیدیش به نرده نزدیک شد و با انگشتش اشاره کرد آهان دیدمشون دیگه به اینجا برنمیگردن بیا بریم. در امتداد نرده ها حرکت کردیم تا به حصارباغ رسیدیم سایه های ما روی حصار افتاده بود سایه من از سایه لاستر بلندتر به نظر می‌رسید کم‌کم به قسمت شکسته شده ی حصار رسیدیم و داخل شدیم. لاستر گفت یه لحظه صبر کن دوباره به اون میخ گیر کردی یه بار نشد از اینجا بری و به این میخ گیر نکنی. کدی مرا از دست میخ خلاص کرد و داخل باغ شدیم سپس گفت دایی موری گفته مراقب باشیم کسی مارو نبینه بهتره دولا دولا بریم . خود تو مثل من خم کن بنجی. یواشکی باغ را پشت سر گذاشتیم و به بوته های گلی رسیدیم که با برخورد به پاهای ما خش خش صدا می دادند. از حصار بالا رفتیم و روی زمین سفتی پا گذاشتیم که خوک ها در آنجا خرخر می‌کردند و سر و صدای عجیب به راه انداخته بودند که دیگر به نظرم ناراحتی اونا از اینکه امروز یکی شون و کشتن محوطه ناهموار زمخت و پر از تپه چاله بود. کدی گفت اگه می خوای دستات یخ نزند بکن تو جیبت. تو که نمیخوای روز کریسمس دستات یخ زده باشن. ورش گفت هوا خیلی سرده نرو بیرون. مادر پرسید باز چه خبر شده. ورش گفت میخواد بره بیرون. دایی موری گفت ولش کن بره. مادر گفت هوا خیلی سرد بهتره داخل بمونه همین حالا تمومش کن بنجامین. دایی موری گفت سرما به اون صدمه ای نمیزنه. مادر گفت باتوهستم بنجامین اگر پسر خوبی نباشی سر از آشپزخونه در میاری. ورش گفت مادربزرگ میگه امروز اونو از آشپزخانه دور نگه دارید چون کلی پخت و پز داره. دایی موری گفت ولش کن بره کارولین. از بس نگران همه بودی خودتو مریض کردی. مادر گفت خودم هم به این نتیجه رسیدم که دارم مجازات میشم. گاهی وقتا خیلی تعجب می کنم. دایی موری گفت می فهمم. می فهمم. اما تو باید مقاوم باشی همین الان برات یه ساسپریلو آماده می کنم. مادر گفت اما اون که حالمو خراب تر میکنه مگه نمیدونی اضطرابم بیشتر میشه. دایی موری گفت بزن ردیف میشی گوش کن پسر لباساشو تنش کن یکم ببرش بیرون...
بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت میکند. بانک کتاب بیستک امکان خرید اینترنتی کتاب‌های مختلف را با ۲۰ تا ۵۰ درصد تخفیف و ارسال رایگان فراهم می‌سازد. معمولا هیچ گزینه‌ای در کنار کیفیت کالای اجناس یک فروشگاه به جز تخفیف، نمی‌تواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد؛ به‌خصوص اگر این تخفیف مربوط به فعالیت خرید و فروش کتاب‌های کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این ماه‌های پایانی سال برای بچه‌های کنکوری است. در چنین وضعیتی نقش پُررنگ بانک کتاب‌هایی همچون بانک کتاب بیستک، بسیار نمایان می‌شود. بانک کتاب بیستک با تخفیف‌های فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانش‌آموزان و کنکوری‌های عزیز در شرایط ویژه‌ی روزهای پایانی پاییز، زمستان خوبی را برای دانش‌آموزان عزیز رقم زده است.