افق
product-details

وحشی نشر ستاک

نویسنده: شرل استرید و مترجم: میعاد بانکی انتشارات ستاک

کدکالا: 7368
بازدید: 927 بار
وضعیت: بزودی
مجموعه اصلی: داستان و رمان
زیرمجموعه: ادبیات و داستانی

عنوان: خرید کتاب وحشی نشر ستاک
از گمشده تا پیدا شده در مسیر پاسیفیک کرست درخت ها بلند بودند ولی من بالاتر از آنها برفراز شیب کوهی در کالیفرنیای شمالی ایستاده بودم لحظاتی قبل چکمه‌های پیاده‌روی ام را در آورده بودم و لنگه سمت چپی میان آن درخت ها افتاده بود و وقتی کوله‌پشتی غول پیکرم روی چکمه ام واژگون گشت چکمه ام ابتدا به هوا پرتاب شد سپس در طول مسیر پر از سنگریزه سر خورد و به سوی پرتگاه به پرواز در آمد پیش از آنکه در میان سایه بان جنگل زیر پایم ناپدید شود به صخره ای که در چند قدمی ام بود اصابت کرد بازگرداندنش ناممکن بود با حیرت آهی کشیدم هرچند ۳۸ روز بود که در طبیعت وحشی بودم و دیگر می‌دانستم هر اتفاقی ممکن است رخ دهد و هر چیزی شدنی است ولی به این معنی نبود که وقتی آن اتفاق رخ داد شوکه نشده باشم چکمه ام از دست رفته بود به راستی از دست رفته بود جفت دیگر چکمه را همچون کودکی به سینه ام چسبانده بودم گرچه دیگر بیهوده بود یک چکمه بدون جفت دیگرش به چه دردی میخورد به هیچ دردی بی استفاده است تا ابد یتیم است دیگر نمی توانستم در حقش لطفی کنم حمله کردن یک عدد چکمه چرم قهوه ای رایتل با بندهای قرمز و گیره های فلزی نقره ای رنگ مشقت بار بود بیهوده بود آن را بالا بردند و با تمام قدرتی که داشتن پرتش کردم و به سقوطش در میان درختهای انبوه و خارج شدنش از زندگی ام نگاه کردم تنها بودم پابرهنه بودم و بیست و شش ساله بودم و همچنین یک تیم یک ولگرد واقعی چند هفته پیش وقتی به غریبه ای نامم را گفته و توضیح داده بودم که چقدر در دنیا سرگردان بوده ام مرا اینگونه قلمداد کرده بود وقتی شش سال داشتم پدرم از زندگی ام خارج شد وقتی بیست و دو سال داشتم مادرم مرد در پی مرگ او ناپدری ام از فردی که به عنوان پدر رویش حساب باز کرده بودم به مردی تبدیل شد که فقط گاهی می‌توانستم ببینمش برخلاف تمام کوشش هایی که کردم تا خواهر و برادرم را کنار یکدیگر نگه دارم آنها در غم و اندوه شان متفرق شدند تا اینکه دیگر از کوشش دست کشیدم و من نیز متفرق شدم سال ها قبل تر از آن که چکمه ام را بر فراز آن کوه پرتاب کنم داشتم خودم را نیز به درون منجلاب ویرانی پرتاب می کردم سرگردان و بی بند و بار دل به جاده زده بودم از مینه سوتا تا نیویورک به اورگن و سراسر غرب تا اینکه سرانجام در تابستان ۱۹۹۵ بدون چکمه هایم خودم را در دنیا بیشتر پایبند یافتم تا بی بندوبار آنجا دنیای بود که هرگز در آن نبودم و با این حال همیشه می‌دانستم که وجود داشته دنیایی که در آن با غم و اندوه و سردرگمی و ترس و امید دست و پا زدم دنیایی که فکر می‌کردم می‌تواند هم مرا به زنی که می‌دانستم میتوانم بشوم تبدیل کند و هم به دختری که روزی بودم دنیایی که ارزش ۲ و طولش ۲۶۶۳ مایل بود دنیایی که مسیر پاسیفیک کرست نام داشت اولین مرتبه ۷ ماه پیش وقتی ناراحت و ناامید و در آستانه طلاق با مردی که هنوز دوست داشتم در مینیاپولیس زندگی می کردم درباره اش شنیدم در صف خرید فروشگاهی ایستاده و منتظر حساب کردن بیل تاشو بودم که کتابی را به نام مسیر پاسیفیک کرست جلد اول کالیفرنیا از قفسه ای که در نزدیکی ام بود برداشتم و پشت جلد کتاب را خواندن بر طبق نوشته پشت جلد مسیر پاسیفیک گرفت مسیری متوالی و بکر بود که از مرز مکزیک آغاز و تا آن سوی مرز کانادا در امتداد نه رشته کوه ادامه داشته لاگونا، سن جسینتو، ‏سن برناردینو، سن گبریل، لیبر، تهاچپی، سیرانوادا، کلامث و کسکدز به صورت مستقیم مسافتش هزار مایل بود ولی با وجود رشته کوه ها مسافتش بیش از دو برابر می شد مسیر پاسیفیک کرست از سراسر ایالت های کالیفرنیا اورگن و واشینگتن عبور میکرد از میان پارک های ملی و مناطق بیابانی و همچنین زمین های مشترک طایفه ای و خصوصی بیابان ها و کوهها و جنگل‌های استوایی از کنار رودخانه ها و بزرگراه‌ها کتاب را برگرداندم و روی جلدش را نگاه کردم تصویر دریاچه ای پر از تخت سنگ که توسط صخره ها در برابر آسمان آبی ارائه شده بود سپس آن را درون قفسه گذاشتم پول بیلچه را پرداخت کرده و آنجا را ترک کردم ولی بعداً بازگشتم و آن کتاب را خریدم آن زمان نظیر پاسیفیک کرست هنوز برایم دنیایی تازه نبود فقط یک ایده بود مبهم و عجیب و غریب و سرشار از امید و معما وقتی با دستم روی مسیر پر پیچ و خم نقشه پیمایش کردم چیزی در وجودم شکوفا شد تصمیم گرفتم که در آن مسیر پیاده روی کنم یا حداقل هر چقدرش را که در حدود ۱۰۰ روز بتوانم به تنهایی در آپارتمان نقلی در مینیاپولیس زندگی می کردم از شوهرم جدا شده بودم و شغلم پیشخدمتی بود پس تر و گیج تر از همیشه بودم هر روز احساس می‌کردم که انگار از اعماق یک چاه به بالا نگاه می کنم ولی از درون آن چاه تصمیم گرفتم مسافری تنها در طبیعت وحشی بشوم و چرا نشوم من در گذشته خیلی چیزها بوده‌ام همسری دوست داشتنی و زنی خیانتکار فرزند محبوب مادر که دیگر تعطیلاتش را به تنهایی سپری می‌کرد بلندپروازی کوشا و نویسنده‌ای مشتاق که از شغلی بیهوده به شغل بیهوده‌ای دیگر می پرید و در عین حال مصرف مواد مخدر و خوشگذرانی با مردهای بسیار تفریحات خطرناکش بود نوه ی دیگه که معدنچی اهل پنسیلوانیا بودم دختر مردی آهنگر که فروشنده شده بود پس از طلاق والدین م با مادر برادر و خواهرم در مجتمع آپارتمانی زندگی میکردیم که پر از مادران مجردی بود که با فرزندانشان زندگی می کردند وقتی ده ساله بودن در قسمت شمالی مینه سوتا در خانه‌ای به سبک قدیمی و ابتدایی زندگی می کردیم که داخلش دستشویی برق و آب آشامیدنی نداشت با وجود همه این ها در دبیرستان سردسته تیم تشویق کننده ها بودم و دختر شایسته شدم و سپس وقتی به دانشگاه رفتن به یک فمینیست چپ گرای افراطی تبدیل گشتم ولی زنی که به تنهایی در طبیعت وحشی ۱۱۰۰ مایل پیاده روی کند هیچگاه پیش از آن چنین روزی نبودم ما امتحان کردنش چیزی را از دست نمی دادم حالا انگار سال‌ها از آن روز گذشته است از زمانی که پابرهنه روی آن کوه در کالیفرنیا ایستاده بودم در دوره‌ای به راستی متفاوت وقتی آن تصمیم نامعقول پیاده روی تک نفره در مسیر پاسیفیک کرست را به منظور نجات دادن زندگی ام گرفته بودم وقتی باور داشتم که همه آن چیزهایی که قبلاً انجام داده بودم مرا برای این سفر آماده کرده ولی هیچ چیز مرا آماده نکرد و نمی‌توانست آماده کند تجربیاتی که هر روز در مسیر کسب می‌کردم تنها راه ممکن آمادگی برای روز بعد بود و گاهی اوقات حتی روز گذشته مرا برای اتفاقی که بعداً رخ میداد آماده نمی کرد مانند چکمه هایم که به شکل بازگشت ناپذیری به سمت دیگر کوه پرتاب شده بودند حقیقت این است که وقتی آنها را از دست دادن فقط تا حدودی غمگین شدم شش هفته ای را با آن چکمه ها سر کرده بودم در بیابان ها و برف پیاده روی کرده بودم از کنار درخت ها و بوته ها و علفزارها و گلهایی در همه رنگ ها و شکل ها عبور کرده بودم از کوه ها بالا و پایین رفته و از بیشه ها جنگل ها و زمینهای پهناوری گذر کرده بودم که حتی نمی توانم درباره شان توضیح دهم جز اینکه بگویم در آن مکان ها بوده ام از آن ها گذشته ام از میانشان عبور کرده ام و در تمام مدت آن چکمه ها باعث تاول و سوزش پاهایم شده بودند آنها به طور طاقت فرسایی باعث سیاه و جدا شدن چهار عدد از ناخن هایم شده بودند وقتی آنها را از دست دادم دیگر کارم با آن چکمه ها تمام شده بود و آن چکمه ها نیز کارشان با من تمام شده بود هرچند که از طرفی به راستی آنها را دوست داشتم آنها حکم اشیاء نه‌چندان بیجانی را داشتند که مصداق هویت شده بودند مانند همه چیزهایی که در آن تابستان با خودم حمل می‌کردند کوله پشتی ام کیسه خواب دستگاه تصفیه آب اجاق گاز مسافرتی و سوت نارنجی رنگ کوچکی که به عنوان سلاح از آن استفاده می‌کردم روزهایی بودند که می‌دانستم می‌توانم به آنها تکیه کنم چیزهایی که باعث شدند تا بتوانم پیاده‌روی را به پایان برسانم به درخت هایی که در زیر پایم بودند نگاه کردم نوک درخت ها با ملایمت در نسیم گرمی که می‌وزید تکان می خورد در حالی که به گستره پهناور سبز رنگ زیر پایم خیره شده بودم با خودم فکر کردم که آنها می‌توانند از چکمه هایم محافظت کنند به علت منظره سرسبزش انتخاب کرده بودم تا در آنجا استراحت کنم اواخر بعد از ظهر در اواسط ماه ژوئیه بود و از هر سویی مایلها از تمدن دور بودم چند روزی تا اداره پست دورافتاده فاصله داشتم جایی که جعبه مایحتاج بعدی ام در آن بود احتمالش وجود داشت که فرد دیگری در آن مسیر پیاده روی کند ولی به ندرت اتفاق می افتاد معمولاً بیشتر روزها را بدون دیدن فرد دیگری سپری می کردم به هر حال برایم اهمیت نداشت که فردی همراهم باشد قرار بود این کار را تنهایی انجام دهم به پاهای برهنه درب و داغانم که تعداد کمی از ناخن هایش باقی مانده بود خیره شدم پاهایم تا چند اینچ بالاتر از قوزک پا جایی که جوراب پشمی به پا می کردم رنگ پریده شده بود پشت پاهایم عضلانی و قدرتمند و پر مو شده بود به علت گرد و غبار خاک شده بود و تعدادی کبودی و خراش بر روی شان دیده می شد پیاده روی ام را از موهاوی آغاز کرده بودم و تصمیم نداشتن تا وقتی دست هایم پلی را که از روی رودخانه کلمبیا واشینگتن می گذشت لمس کند از پیاده روی دست بکشم پلی با نام پر زرق و برق که در مرز اورگن قرار داشت پل خدایان به شمال نگاه کردم جایی که پل قرار گرفته بود فکر کردن به آن پل باعث دلگرمی ام می شد به جنوب نگاه کردم جایی که پیش‌تر در آنجا بودم سرزمینی وحشی که به من آموخته بود و آفتاب سوخته ام کرده بود و انتخاب هایم را بررسی کردم و فقط یک انتخاب وجود داشت این را می‌دانستم همیشه یک انتخاب وجود داشت
 اینکه به پیاده روی ادامه دهم
نویسنده: شرل استرید
مترجم: میعاد بانکی
بانک کتاب بیستک خرید آنلاین کتاب وحشی را به شما علاقه مندان پیشنهاد می کند
گاهی اوقات تجربه‌ی یک بار خرید از بانک کتابی با مزایای ویژه می‌تواند مسبب عادت همیشگی برای سایر خریدهای اینترنتی شود. حال اگر افراد مراجعه‌کننده بدانند که بعد از ارسال سفارش کتاب حتی از نوع کمیاب‌ترین آن به بانک کتاب بیستک، در کمترین مدت، سفارشات را درِ منزل تحویل می‌گیرند، بی‌شک در ادامه‌ی راه خرید خود، بانک کتاب بیستک را به فراموشی نخواهند سپرد.